کووووووووووووووچیییییییییییییدم

با حرفهایی از سر نگفتن همچنان با شما خواهم بود.

نوروز

.

پیروز

 

   ...

   ((.............................................. و .................!))!!؟

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ>>>

 

عکسی دسته جمعی از مهره هایی بازنشسته

مرا از آرواره های پزشک ترساند!

انگارپدربزرگش از قبر بیرون آمده بود:

ـ ستونهای پشتت ۴۰ سال بیشتر از تو  زیسته اند!!!

من ۳۰ سال بی ستون ایستاده بودم و باورش را مسخره میکردم

تاروز پخش مستقیم گرافی هام از رادیو

یادم هست حاجب به خوردم دادند تا دردهام از همه پوشیده بماند.

از اصطلاحاتی که بالای سرم جویده شد

شانه های من فقط مزه ی Overload را چشیده بودند.

یک فرشته با کلنگی شبیه سرنگ نازل شد

چشمانم از ساقهای نازکش تا گلبرگهای کلفت لب...

لبه  ی تخت در باسنش/م دردی سوزنی فرو میرفت

فریاد زدم:

این وزنه ها که بر گوشهام آویزانند گوشواره نیستند!!

و این کوهها بر دوش من جای تفرج نبودند!

و سن   گی     نی     

پلک      ها.ا..ا...م...

.

.

.

.

کورو کروگنگ

روی خیال تخت دیگران می اندیشم

به واکنشهای شیمیایی که درمن

آرام از آرامبخش می دزدند

تا هنوز بخشهایی درمن بی آرام بمانند!!!

سه عکس از اجرای خاکسپاری اسپوزیتو در وبلاگ  گروه

هنری آونگ(پرسونا)

روی نام پرسونا کلیک کنید




خاکسپاری اسپوزیتو

 

 

اثر: رونالد ریبمن

 

بازیگران:

سیامک دری-فرامرز فریدونی-زهرا شفیع-

 

فاطمه سلحشور-فولاد دری

 

کارگردان: باربد دری

 

اجرا در زرین شهر بزودی

درود

مثل اینکه برگشتم.نمیدانم چه رفتنی بود  که اینقدر طول کشید.قصدشرح

 آنچه گذشت را ندارم.

تنها مهم این است که برگشتم.

ابتدا آدرس وبلاگ انجمن ادبی ترنج  که باید ازدوستان عزیز بویژه خانم

بهاره نوروزی بخاطر زحماتشون سپاسگزاری کنم.

 

و تمرین شعر...

 

شنبه

حراج کسالت

 رکود هفته را کلید می زند

خیل قفلهای زنگ زده پشت من پنهانند.

 

یکشنبه

صفحه های مجازی آینه جنگهای حقیقی اند

من آتشی به پا کرده ام

میان سیگار و لبانم

معرکه ای که دودش به چشم خودم می رود

 

دوشنبه با فنجانم بروی جان پناه هفته می دوم

درون فنجان قهوه ای چشمم کمرنگ میشود.

 

سه شنبه

خیسم و باران ندارد این تراکم ابر

سنگها را با بزاقم قورت می دهم!

 

چ چ چ هااارشن به

آینه تف میکند به صورتم!

که لحظه ها چون شبانه گذشت

چه چهار شب

چه چهارصدوچهل وچهار...

 

پنج شنبه فرصت بازیافت من

قبرستان تازه از پوسیدگیهاست!!

جمعه ها عصصصصصصصر که میشود

خمیازه میکشم بروی آسمان

قلمو مو برمی دارد و من

هفته را زیر فرش خاطره جارو میزنم.

 

 

 

 

 

 

انجمن ادبی ترنج زرین شهر برگزار میکند

 

 

کارگاه آموزشی شعر همراه با مرور تاریخ ادبیات ایران و

 

 جهان

 

سه شنبه ها ساعت ۵ عصر فرهنگسرای شهرداری

 

 زرین شهر

 

 

توضیحات بیشتر بزودی

چند عکس از اجرای تئاتر پزشک اجباری

 

اجرای تئاتر پزشک اجباری

از ۱۳ مهر۸۹

سالن فرهنگسرای شهرداری زرین شهر

به مدت ۵شب

 

پزشک اجباری   نوشته مولیر

 

بازیگران:

 

امین بیات(راد)_حوری امینی_باربد دری_ فرامرزفریدونی _احسان خادمی

 

 

اکرم بیدکانی_آنتونی قربانی_مصطفی محمدی_مهران شریفی_مهساکریمی

 

کارگردان:سعید نکویی

 

منشی صحنه:طیب ربانی

 

استاد راهنما:سعید محسنی

 

بازنویسی نمایشنامه:فرامرز فریدونی

 

تمام درسهای من

 

 برای بازگشایی مدارس ـ۸۹

 

تمام درسهای من

 

 

-عربي را بايد دايه ي زبانت كني

 

 

بجزديني هرآنچه از علوم خوانده اي باطل است

 

 

يك بسيار بيشتر از هفتاد ميليون است

 

 

براي حفظ  جغرافيا جهاد انتحاري واجب است

 

 

مدني را بي تقلب نمره نمي آوري

 

 

هرچه ديكته ميشود بنويس

 

 

موضوع انشاء چیزیست که وحي  شده

 

 

اجتماعي را فقط در انزوا بخوان...

 

 

-آقا اجازه هست؟؟

 

 

زباله دان تاريخ پس كي پر ميشود؟

 

 

اصلا چه كسي هي آنرا خالي ميكند؟

 

 

خط كشت را بي اندازه بر سرم نزن!

 

 

به خدا آمادگي دفاعي ام را فولم!!

 

 

 

با درود وسپاس ازتمام کسانی که تولدم را تبریک گفتند.

 

 

سرکسی را درد نمی آورم.

 

 ۳خبر  دارم که زیاد هم  بروزنیستند

 

 

و یک کلام  هم از...

 

 

 

 

1-دختری که خودش را خورد

 

 

 

بالاخره کتاب استاد محسنی را گیر آوردم و خواندم.

 

خودم  بهتراز هرکس  میدانم در حدی نیستم که نقدی برکتاب ایشان بنویسم 

 

 ودر اصل اینکاره نیستم.چند پرسش برایم پیش آمده که در اولین دیدار از خود

 

 ایشان خواهم پرسید.

 

اما نظر بنده بعنوان مخاطبی عام:

 

چند تابلوی اول را که خواندم حس کردم روبروی پرده ی سینما نشسته ام و

 

دارم فیلمی از مخملباف یا کیارستمی و شاید از مجیدی میبینم.نثری ساده

 

وروان اما هدف دار و هماهنگ دارد با رشته ای مرموز که تابلوها را به هم

 

پیوند میدهد.تعلیق آنچنان درگیرم کرد که با وجود وقت کم نمی توانستم

 

خواندن را قطع کنم.بدون تعارف  خیلی تحت تاثیر قرار گرفتم .البته ممکن

 

است بخاطر این باشد که من زیاد اهل خوانش داستان و رمان نیستم.روی

 

هم رفته نظر مثبتی روی کتاب دارم و فکر میکنم ردپای سالها قلم زدن و

 

 پژوهش و تجربه نویسنده  در وادی نمایشنامه و تئاتر و فیلم  در سراسرکتاب

 

مشهود است.این تنها عقیده بنده حقیر است.با این مقدمه از شما دعوت

 

میکنم به تهیه و خوانش کتاب:

 

((دختری که خودش را خورد))اثر سعیدمحسنی از  انتشارات نشر چشمه

 

برای تهیه کتاب به کتابفروشی زمان-زیرزمین مجتمع تجاری چهارباغ-

 

مراجعه کنید.

 

(با کلیک بروی شماره 1 به وبلاگ استاد  محسنی لینک میشوید.)

 

 

 

2-شاعرتمام شده

 

 

به تازگی شاهین نجفی خواننده ی بنام سبکهای رپ و راک ایرانی شعری

 

بسیار زیبارا از استاد غزل پست مدرن ایران -سید مهدی موسوی- به نام

 

(( شاعر تمام شده))  اجرا کرده است که ضمن تبریک به این دو بزرگوار از

 

 شما دعوت میکنم برای اطلاع بیشتر ودانلود مجازآهنگ ( با کلیک بروی

 

اسامی که رنگی تایپ شده اند) به وبلاگهای مربوطه لینک شوید.

 

 

 

3-پزشک اجباری

 

 

در پاسخ به پرسشهای از سر لطف بسیاری از دوستان درباره زمان و مکان

 

 اجرای تئاتر پزشک اجباری  به اطلاع میرساند که پس از بازبینی و کسب

 

مجوزهای لازم، زمان و مکان اجرا اعلام خواهد شد.

 

                                                                                                      

 و

 

 

 

یک کلام هم از...

 

اینشتین،

 

فرمولی که کفر میگوید

 

نبوغ یعنی در قابلمه ای کیک زرد بپزی!

 

یا ژولیده برای گیسوی جهان قیچی برداری

 

و ریشت را بی صدا آنقدر بلند کنی

 

تا  هنوز آویزی برای خنده های جهان  باشد.

 

ادیسون،

 

اختراعی که دائم قطع میشود

 

نور باید از خودت باشد

 

کرمی شبتاب در تور ستارگان نور محفل لاک پشت و مار شده!

 

برادران رایت،

 

پرنده هایی که فقط سقوط میکنند!

 

بگذار قصه  ی معراجم را بگویم:

 

در آسمان هفتم خدا بندگی ام را...

 

راستی Red Bull  چقدر بدمزه است.

 

 برادران لومیر،

 

دروغهایی که Record  میشوند!

 

صالح ترین افراد کسیست که  Edit  را آفرید

 

وبهتر از او آن که    Delete را...

 

من،

 

لبخندم را به  آمازون پس نمیدهم!

 

لازم نیست اقرار کنید

 

معجزه ی روزگارم

 

 همان که لولو خورد وبه گردن...

 

و در غرب آفریقا جزیره ای کوچک بنام 

 

     این گیلیس    را اختراع کرد!

 

                                                  امضاء:مادر عروس

 

 

 

                                                                       سپاس از همه%

 

 

دوست عزیزم باربددری در زلف آشفته با شعری جدید به روز است.